مردم ایران در سال1357 با ریختن به خیابانها اعتراض گسترده خود را علیه دیکتاتوری خاندان پهلوی ابراز داشتند. این حرکت در نهایت منجر به شکلگیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) شد. پس از گذشت 32سال از این رویداد، حادثهای مشابه اما در یک ظرف مکانی دیگر به وقوع پیوست.
از زمان آغاز قیام مردم مصر از 18 روز پیش تاکنون، اظهارنظرهای بسیاری از سوی کارشناسان و ناظران تحولات بینالمللی از سراسر جهان درباره شباهت این حرکت با انقلاب اسلامی ایران صورت گرفته که برخی آن را رد و برخی نیز بر شباهتهای بسیار بین این دو حرکت اذعان دارند.
گرچه انقلاب مصر از رهبری واحدی برخوردار نیست و همین مسئله هم در دیر به ثمر رسیدن آن دخیل است، اما با وجود این اظهارات، بدون شک میتوان از زوایای خاص شباهتهای بسیار و انکارناپذیری بین این دو حرکت پیدا کرد.
تلقی جزیره ثبات از سوی رؤسای جمهوری آمریکا
باراک اوباما، رئیسجمهوری آمریکا سال گذشته و پس از انتخاب شدن و به قدرت رسیدن وارد قاهره شد و سخنرانی خود را که خطاب آن جهان اسلام بود در این کشور ایراد کرد. وی که پیش از آن گفته میشد این سخنرانی را احتمالا در ترکیه صورت خواهد داد، از آن جهت قاهره را برگزید که میخواست با این اقدام علاوه بر تأکید بر همپیمانی تزلزلناپذیر کشورش با مصر، آن را نوعی جزیره ثبات در خاورمیانه و در بین کشورهای اسلامی عنوان کند.این نکته را هیچ کس فراموش نکرده که چنین رویدادی به نوعی در ایران نیز رخ داد که طی آن جیمی کارتر، رئیسجمهوری وقت آمریکا در سخنرانی خود در ایران آن را جزیره ثبات توصیف کرد و همین جزیره ثبات یک سال بعد دچار توفانهای خشم عمومی از وابستگی این رژیم به آمریکا شد.
نقش ارتش در دو حرکت
از دیگر شباهتهای این دو حرکت میتوان به نقشی که ارتش در هر دو حرکت ایفا میکند اشاره کرد. ارتش مصر بارها نافرمانی خود را از دستورات مقامهای مافوق برای برخوردهای شدیدتر با مردم اعلام کرده و چنین حرکاتی در سال 57 نیز در ایران شایع بود.
ما بارها در قیام مردم مصر شاهد همراهی برخی ارتشیها با مردم بودیم. روبوسی و دست دادن مردم با ارتشیها و دیگر رفتارهای محبتآمیز دو طرف به یکدیگر در واقع بازسازی حرکاتی هستند که در انقلاب 57 در ایران نیز صورت گرفت.
شباهت مکانی
یکی دیگری از شباهتها، مسئله شباهت مکانهای تأثیرگذار در پایتخت است. میدان التحریر در قاهره یکی از مکانهای مهم است و این میدان بدون شک به نقطه عطفی در تاریخ انقلاب مصر بدل خواهد شد. این مکان که نام فارسی آن میدان آزادی است، در قیام مردم ایران نیز چنین نقشی را ایفا کرد و سالها تصاویر جمعیت گردهم آمده در این میدان پوستر دیوارها شده است.
خالی شدن پشتوانه عقبه قدرت از بیرون
یکی دیگر از این شباهتها خالی شدن عقبه هیأت حاکمه از حامیان بیرونی است. ما به کرات در زمان انقلاب اسلامی ایران شاهد آن بودیم که سران و هیأت حاکمه بهشدت در آن زمان از این بیاعتنایی و کمتحرکی آمریکا در حمایت از شاه گله داشتند، حتی تا جایی که آمریکا و انگلیس را متهم به حمایت از قیام مردمی ایران میکردند. چنین روندی در دوره کنونی هم صورت گرفته است تا جایی که احمد ابوالغیط، وزیر خارجه مصر روز گذشته در اظهاراتی نسبت به سخنان مقامهای آمریکایی در امور مصر اعتراض و آن را نوعی دخالت در امور داخلی این کشور توصیف کرد.
تلاش برای بقا
تلاش برای بقا از جمله اقداماتی بود که در هر دو حرکت به وضوح دیده میشد. مبارک در سخنان خود علنا گدایی ادامه بقا را از مردم داشت و این اظهارات در سخنان شاه مخلوع ایران نیز دیده میشود اما سخنان وی همانند مبارک که صدای انقلاب مردم را شنیده بود از سوی مردم شنیده نشد.
رابطه با رژیم اسرائیل، بلای جان دو حاکم
یکی دیگر از شباهتهای این دو حرکت، اعتراضات مردمی به سرسپردگی رژیمهای خود به اسرائیل است. روز گذشته یکی از تظاهراتکنندگان میدان التحریر در این باره گفت: اسرائیل دشمن درجه یک مصر اما دوست درجه یک مبارک است. اسرائیل دشمن ماست درحالی که حاکمان ما با این رژیم توافق صلح دارند. این اظهارات از سوی شهروندان مصری دقیقا مشابه ایراداتی بود که در برههای از زمان به رژیم شاه وارد میشد. او نیز از سوی روحانیون و مردم متهم به حمایت از اسرائیل در برابر اشغال سرزمینهای اسلامی بود. به همین دلیل سقوط مبارک به همان اندازه که سقوط شاه به اسرائیل ضربه زد، این بار نیز تلآویوو را در دایره اسلامخواهی ملتهای منطقه اسیر خواهد کرد.
ماه بهمن، بستر زمانی دومین رویداد تاریخی بزرگ خاورمیانه
ماه بهمن برای ایرانیها و انقلاب مردم ایران ماهی بسیار مهم و سرنوشتساز تلقی میشود. در این ماه بود که بنیانگذار انقلاب ایران از پاریس وارد تهران شد و در این ماه بود که آخرین بقایای رژیم شاه از ایران رخت بربست.
قیام مردم مصر نیز در این ماه آغاز شد . بهمن آخرین مقاومتهای رژیم مبارک را شکست و موج عظیم مردمی با پیروزی در این ماه دومین رویداد بزرگ را در تاریخ خاورمیانه رقم زد و بهار عربی نیز معنایی واقعی بهخود خواهد گرفت.
تشابه هشتم؛ شعارها
این روزها برگ هایی در صفحه انقلاب مردم مصر ورق می خورد که اگر ناظران این وقایع، انقلاب ایران را همراهی کرده و یا دستکم اطلاعاتی از آن را در اختیار داشته باشند، تشابه برخی از جنبه های تحولات کنونی مصر با روزهای پایانی حکومت «محمدرضا پهلوی» را درک می کنند.
اکنون دل خواسته های مصریان در قالب این شعارها، پرخروش تر از رود نیل در شهرهای مصر در حرکت است و نه تنها در فضای این کشور بلکه در جهان طنین انداز شده است.
شعارهای هر انقلاب، زبان گویای خواست های انقلابیون است. این شعرگویه ها که التهابات درونی تظاهرکنندگان را با خلاصه ترین عبارات به گوش دیگران می رساند، به شکل های گوناگون بروز خارجی پیدا می کند. از شعارهای شفاهی گرفته تا دیوار و پارچه نوشته و مانند آن.
برای جهانیان که انقلاب اسلامی ایران را نظاره کردند، برخی از این شعارها و حتی برشهایی از تحولات مصر به گونه ای است که گویی چرخه تاریخ ایران در دهه دوم بهمن 57 در مصر تکرار شده است.
انقلاب اسلامی، جوابی به تقابل سنت و تجدد
انقلاب اسلامی ایران را از رویکردهای گوناگونی میتوان به بررسی نشست و بسیاری از افرادی که در ربع قرن گذشته در باب این پدیده مهم اواخر سده بیستم اظهار نظر کردهاند، کم و بیش این رویکردها و چشماندازهای متفاوت را اتخاذ کردهاند. یکی از رویکردهای مهمی که در قبال این انقلاب مهم مردمی میتوانیم اتخاذ کنیم البته رویکرد فرهنگی و تاریخی با تأکید بر نسبت سنت و تجدد است؛ بدین معنا که درصدد باشیم بدانیم انقلاب اسلامی در قبال بزرگترین پرسش فرهنگی 2سده اخیر ایران زمین یعنی نسبت سنت و تجدد چه موضعی را اتخاذ کرده و خواهان جواب به چه رویههایی از این مسئله مهم بوده است.
در این باب تذکار چندین نکته ضروری بهنظر میرسد؛ اول، بدون شک انقلاب اسلامی نه فرایندی سنتستیز به حساب میآید و نه درصدد است با همه مؤلفههای مدرنیته و مدرنیسم جدال کند. این انقلاب از سویی مبتنی بر آموزههای اصیل اسلامی است و این نکته مهم حتی در نام این انقلاب جلوه دارد. از سویی دیگر انقلاب اسلامی با مفاهیمی چون آزادی، جمهوریت، عدالت، حتی خود انقلاب عجین است که اینها همه در دل مدرنیته نضج گرفتهاند و هر چند تاریخ طولانیای را پشت سر خود دارند در فضای مدرنیته و مدرنیسم است که تعین مفهومی و عینی مییابند.
شکی نیست که انقلاب اسلامی همه مؤلفههای مدرنیته را نمیپذیرد و به قول فوکو درصدد فراتر رفتن از آن است اما این نکته بدان معنا نیست که این انقلاب، پدیدهای مدرنیته ستیز باشد. انقلاب اسلامی به یک معنا درصدد جمع سنت و مدرنیته یا دین و مدرنیسم است و غایت مهم ایجاد سنتز میان سنت و مدرنیته را در سر میپروراند.
دوم، با این مقدمه میتوان گفت که نظریهپرداز و معمار انقلاب اسلامی، امامخمینی(ره) در مقام یک اصلاحگر دینی راهحلی برای تعارض سنت و تجدد عرضه کرد که در آن از سویی گذشته و اصالت ما حفظ شود و از دیگر سو نیازهای امروزمان پاسخ داده شوند. در 2 سدهای که ما با تعارض سنت و تجدد روبهرو بودیم عدهای مشکلات جامعه ما را برآمده از اصالت دادن به گذشته و تکیه بر سنت میدانستند و در برابر، گروهی دیگر معتقد بودند که باید یکسره با مدرنیته و تجدد به مقابله برخاست. تجربیات پرفراز و نشیب ما در این برهه البته نشان دادند که هیچ کدام از این دو تفکر نتوانست راهگشا باشد. ویژگی نظریه امام(ره) در این است که هم به شکلی حفظ سنت را در نظر داشته و هم در آن راهکارهایی برای پاسخگویی به نیازها در آن تعبیه شدهاند.
این ویژگی هم در دیدگاههای فقهی و هم در اجتهاد پویای ایشان و هم در نظامی که با عنوان جمهوری اسلامی ایجاد کردند نمود دارد. امام خمینی(ره) بر خلاف نظریهای که راهحل را یا بازگشت به اسلام میدانست یا به تقلید تام از غرب مبادرت میکرد، با مشی و نظریه خود پا به وادیای تازه گذاشت. ایشان هم کسانی را که دلبسته و شیفته تمدن و سرمایهداری غربی بودند و هم کسانی را که به تعبیر خودشان متحجران بیدرد بودند سرزنش میکردند و اصلاحگری دردمند بودند و این دردمندی و روح درمانگری به ایشان اجازه نمیداد که از ابزارهای جدید استفاده نکنند. از اینرو امام (ره) تلاش میکند تا نوعی سازگاری میان اسلام و پدیدههای مدرن بیابد و پاسخی در قبال پرسش مهم فرهنگی، نسبت سنت و تجدد ارائه کند. یکی از بزرگترین نمودهای جوابی که انقلاب اسلامی در قبال نسبت سنت و تجدد میدهد در مفهوم و عنوان «مردمسالاری دینی» مشخص است.
انقلاب اسلامی در زمانهای رخ داد که قاطبه متفکران سیاسی از تعارض دین و مردمسالاری سخن میگفتند و در حالی که همه شواهد علیه نقش دین در سامان عرصه سیاسی نمود داشتند در ایرانزمین انقلابی رخ داد که درصدد برمیآمد تا جمعی میان دین و مردمسالاری صورت دهد. کارنامه انقلاب اسلامی از این جنبه در مقام عمل البته محتاج در نظر گرفتن فراز و فرودهای بسیاری است اما نمیتوان این دغدغه مهم و جدی این انقلاب یعنی جمع مردمسالاری و دینداری را نادیده گرفت. این دغدغه بهوضوح و بهوفور در قانون اساسی ما هم جلوه دارد. معتقدیم یکی از مهمترین مؤلفههایی که به پویایی بیشتر این انقلاب مدد میرساند سرمایهگذاری فکری، معنوی و اجتماعی بر این مفهوم است؛ به یک معنا آینده انقلاب اسلامی منوط به پیشروی درست در این زمینه است.